تجربیات بچه داری

اینجا روایتی است از زندگی و تجربیات یک مادر❤

روزهای آغازین بارداری

1397/9/19 13:59
نویسنده : مامانی
87 بازدید
اشتراک گذاری

روزهای اولی که تازه متوجه بارداری شدم هم از نظر روحی و هم جسمی روزهای خاصی بود. هنوز باورم نمیشد که یک انسان دیگه در من داره رشد میکنه که گرفتار مسایل جسمی بارداری شدم. گر گرفتگی و قرمز شدن صورتم اولیش بود، یک روز بعد از اینکه جواب آزمایش رو گرفتم نصفه شب رفته بودم دستشویی که غش کردم همسرم با اورژانس تماس گرفت فشارم به چهار رسیده بود و از همون روزهای اول ویار سخت من شروع شد. از تمام چیزهایی که خوشم میومد بدم اومده بود. غش کردن یکبار دیگه هم اتفاق افتاد خلاصه پیش دکتر رفتم و ایشون هم مشاوره قلب و مغز و اعصاب خواستند. برای ویار و سوزش سر دل قرص دیمترون نصف صبح و نصف شب تجویز کردن و یکسری مکمل مثل فِموبیون یک که ویتامین ب داشت دادن و یه مکمل دیگه که چندتا موادمعدنی و ویتامین با هم داشت دادن. صدای قلب بچه رو در پنج هفتگی شنیدم خوشحال بودم ولی آنقدر جسمم تحت فشار بود که حس خوشحالی رو فراموش کردم. میخواستم به کسی نگم اما بخاطر غش کردن و حالت های جسمی مجبور شدیم و به خانواده هامون گفتیم و البته ازشون قول گرفتیم به کسی نگند اما شدیدا پیشنهاد میکنم اگر کسی نمیخواد تا چند وقت کسی از بارداریش اطلاع پیدا کنه به خانواده درجه یک هم دیرتر بگه چون به هر حال اونا ذوق دارند و دوست دارند زودتر به همه بگند. البته خانواده های ما چیزی نگفتند اما خیلی دلشون میخواست بگنخندونک  القصه که ما روزهای سختی رو شروع کردیمخسته

پسندها (1)

نظرات (0)